یاد میگیری!
بلاخره یاد میگیری از یک دوستت دارم ساده برای دلت خیال های رنگارنگ نبافی
که رابطه یعنی بازی و اگز بازیگری نکنی میبازی
که داستان های عاشقانه از یک جایی به بعد رنگ و بوی منطق به خود می گیرند
یاذ میگیری که خودت را دریغ کنی تا همیشه عزیز بمانی
که باید صورت مسئله ای پر ابهام باشی نه یک جواب ساده و کوتاه
که وقتی باد می آید باید کلاهت را سفت بچسبی نه بازوی بغل دستی ات را
روزی می فهمی که انتهای همه ی گپ زدن های دوستانه باز هم تنهایی
و این لحظه ای ست که همه چیز را بی چون و چرا میپذیری!